اینجا همه کشتی می گیرند

به گزارش وبلاگ پرودا، طبیعت می گذرانند، مردم اسفراین 13 و 14شان را بیرون از خانه در تپه های غربی شهر طی می نمایند. آنها، زن و مرد، فرش و سفره و استکان و قوری شان را برمی دارند تا به جای یک روز، دو روز در دامن طبیعت باشند. اسفراینی ها همپای دیگرانی که هر سال از سرخس و تربت جام و مشهد و قوچان و بجنور و گرگان و ده ها شهر دیگر استان های همجوار می آیند، 13 و 14 فروردین

اینجا همه کشتی می گیرند

اینجا همه کشتی می گیرند

اگر همه مردم ایران، تنها 13 فروردین ماه را در کوه و دشت و دامن

طبیعت می گذرانند، مردم اسفراین 13 و 14شان را بیرون از خانه در تپه های غربی شهر طی می نمایند. آنها، زن و مرد، فرش و سفره و استکان و قوری شان را برمی دارند تا به جای یک روز، دو روز در دامن طبیعت باشند. اسفراینی ها همپای دیگرانی که هر سال از سرخس و تربت جام و مشهد و قوچان و بجنور و گرگان و ده ها شهر دیگر استان های همجوار می آیند، 13 و 14 فروردین ماه را در محلی می گذرانند که سال ها قبل چشمه ای در آن جاری بوده. چشمه ای به نام زینل خان هیچ کس، حتی پیرمردهای اسفراینی هم نمی دانند. زینل خان چه کسی بوده و چرا اسمش روی این منطقه مانده است.

کوه های پشت سر و دشت پیش رو

راننده بی آنکه چیزی بگوید، خیابان ها را یکی یکی طی می نماید. حاشیه شهر، آخر بلوار امام رضا(ع) جایی که خیابان به میدان بزرگی ختم می شود، می ایستد. تپه سمت چپ را نشان می دهد و می گوید: رسیدیم

فرقی نمی نماید اسفراینی باشی یا مسافری که از شهری دیگر آمده است. چشمه زینل خان جای مناسبی برای کفش های واکس خورده نیست. این چشمه به جای آب، تا دلت بخواهد خاک دارد. خاک نرم همه راه را پر نموده است. جمعیت آرام آرام خو را به بالای تپه می رسانند؛ جایی که دورنمای شهر اسفراین، کوه های پشت سر و دشت پیش رو را می شود با هم دید.

بالای تپه هم اثری از چشمه نیست، آنچه از چشمه زینل خان به جای مانده، گودال بزرگی است که ردیف سکوهای سیمانی مثل پله هایی تا پایین گود کشیده شده. مردهای دیدنچی از صبح اول وقت آمده اند و روی سکوها نشسته اند؛ منظم و آرام. زن ها هم یا همان بالای گود، جایی که رفت و آمد آسان تر است. مانده اند یا در تپه ماهورهای اطراف بساط چای و قابلمه غذا را رو به راه نموده اند تا مردان خانواده که از دیدن خسته می شوند، بتوانند گلویی تازه نمایند. در وسط گود اما قرار است مردانی دست و پنجه نرم نمایند که فرصتی برای گلو تازه کردن ندارند. آنها هر طور شده باید شانه های حریفشان را به خاک های نرم وسط گود برسانند، آن وقت شاید بتوانند نفسی تازه نمایند. علاوه بر سکوهای سیمانی گود چشمه زینل خان، تپه های اطراف هم پوشیده از خانواده هایی است که آمده اند تا روزشان را در کنار مردانشان شب نمایند.

کشتی باچوخه همان سنت ریشه داری است که هر سال، اول بهار اسفراینی ها را به گود چشمه زینل خان می کشاند تا پهلوان سال را معین نمایند. پهلوانی که خیلی زود اسمش در همه شهرها و روستاها، از سرخس و تایباد گرفته تا گناباد و بیرجند و از درگز و کلات گرفته تا کلانه و گرگان خواهد پیچید.

سیزده به در در گود کشتی

در بیشتر شهرهای خراسان گودهایی مثل همین گوچشمه زینل خان وجود دارد که کشتی گیرها روزهای تعطیل آنجا جمع می شوند و با هم کشتی می گیرند. در این میان، چشمه زینل خان پرسابقه ترین گود خراسان است. قهرمان های فراوانی از خاک های نرم این گود به سکوهای قهرمانی دنیا رسیده اند. همین است که این گود محل قرار همه اسفراینی هاست.

13 فروردین کشتی گیرهای اسفراینی در گودچشمه زینل خان با هم رقابت می نمایند تا پهلوان های شهر را برای مسابقات چهاردهم معین نمایند، 14 فروردین ماه هم پهلوان های اسفراینی باید با پهلوان هایی که از شهرهای دور و نزدیک اطراف آمده اند، کشتی بگیرند.

برای اهال اسفراین البته هیچ فرقی نمی نماید، آنها عاشق دیدنی کشتی هستند و 13 و 14 فروردین ماه را در گود چشمه زینل خان می گذرانند، هر چند کشتی های 14فروردین کشتی های مهم تری هستند چون پهلوان اول را معین می نمایند. برای همین، همه از اول صبح آمده اند تا جای مناسبی در گود برای خودشان دست و پا نمایند. آنها می دانند اگر دیر بجنبند باید کشتی ها را در بالای گود، آن هم ایستاده، دیدن نمایند.

همه این 70 هزار دیدنچی گود، یا کشتی گیر بوده اند یا کشتی گیر هستند یا کشتی گرفتن را دوست دارند. این را پیرمردی می گوید که کمی آن طرف تر نشسته و منتظر است تا مسابقات شروع بشود. قربان سلیمی هم که اسفراینی است، نمی داند زینل خان کی بوده اما از وقتی پنج سال داشته، همراه پدرش روزهای تعطیل به گود می آمده است. می گوید: قدیم ها گود این قدر مرتب نبود. یک گودال طبیعی بود و دیدنچی ها باید روی خاک و سنگ دامنه های شیب آن می نشستند، کشتی گیرها هم آن پایین کشتی می گرفتند چند سالی می شود که برای گود سکوهای سنگی و سیمانی درست نموده اند. شده مثل استادیوم آزادی. و می خندند. جوانی که یک ردیف پایین تر نشسته سربرمی گرداند که استادیوم آزادی هم این قدر دیدنگر ندارد. آن زمانی که دیدنگرها از در و دیوار استادیوم بالا می رفتند، تمام شد؛ حالا فقط گود زینل خان است که این همه دیدنگر دارد.

جایزه وارد می شود

بلندگوهای گود روشن می شوند و مجری که باید جایی دور میدان وسط گود نشسته باشد به دیدنچی ها خوشامد می گوید. دیدنچی هایی که بین سکوها رفت و آمد می کردند، می گردند و برای خودشان جایی دست و پا می نمایند. شش ورزشکار در حالی که چوخا پوشیده اند وارد میدان می شوند. مربی ها و کشتی گیرهای پیشکسوت دور تا دور میدان روی جایگاه نشسته اند. مجری اسامی را می خواند و شرح می دهد که در هر دور، سه کشتی همزمان اجرا خواهد شد. بعد معین می نماید که در هر کشتی، کدام ورزشکار شال سفید می بندد و کدام ورزشکار شال قرمز.

سلیمی می گوید: شال ها دورنگ هستند تا داورها بهتر بتوانند امتیاز بدهند. حالا در کشتی چوخه هم مثل دیگر کشتی ها، اجرای فن است که امتیاز دارد. قدیم ها این طوری نبود که دو پهلوان آن قدر کشتی می گرفتند تا خاتمه پشت یکی شان به خاک می رسید و کار تمام می شد. داورها گره شال ها را محکم می نمایند. بعد، لبه پایین چوخا را برمی گردانند و پشت سر کشتی گیر از زیر شال عبور می دهند و می کشند تا لبه های لباس کشتی گیر جمع بشود. پیرمرد اسفراینی به داورها اشاره می نماید و می گوید: هر کدام از اینها یک وقتی برای خودشان کشتی گیرهای قدری بودند کشتی گیرها زمین را می بوسند و وارد میدان می شوند. با هم خوش و بش می نمایند و آماده می شوند کشتی را شروع نمایند.

صدای قوشمه که بلند می شود، جمعیت برای لحظه ای سکوت می نمایند. قوشمه که صدایی شبیه به سرنا دارد، ساز محلی کرمانج هاست که پرجمعیت ترین قوم ساکن در خراسان شمالی هستند. مجری از علی آبچوری، استاد قوشمه که چند ماه پیش درگذشته، یادی می نماید و از جمعیت می خواهد برای آمرزش او فاتحه ای بخوانند.

چند لحظه بعد، صدای دهل، به صدای قوشمه اضافه می شود. بعد دو مرد، سرنا زنان و دهل زنان، دور میدان چرخی می زنند و گوشه ای می نشینند. صدای ساز و دهل به همراه صدای دوتار قرار است پهلوانان را سر ذوق بیاورد تا مردانه تر با حریف هایشان دست و پنجه نرم نمایند. این صدا تا عصر که پهلوان اول معین خواهد شد، از نوا نخواهد افتاد. چند نفر از خوانندگان محلی هم آمده اند تا به نوبت با نوازندگان همراهی نمایند. اولین خواننده مرد میانسالی است. از این بالا نمی شود چهره اش را درست دید اما صدای رسایی دارد، می خواند: یارُم نذانه شوانُم...

سلیمی می گوید: یعنی یارم نمی داند که چوپانم لحظاتی بعد چند مرد، افسار شتری را می کشند و از گوشه ای وارد میدان می نمایند. قربان سلیمی میان سروصداها داد می زند که مال پهلوان اول است، سال جاری به جای قوچ و میش قرار است شتر جایزه بگیرد البته قهرمان های کشتی چوخه همواره قوچ و میش جایزه نمی گیرند. گاهی هم یک فرش دستباف یا یک تخته گلیم حاصل زورآزمایی پهلوان اول با حریفان قدر است. سال جاری اما قرار است پهلوان اول یک شتر جایزه ببرد که در نوع خودش جایزه بی نظیری است. جایزه های کشتی چوخه همواره این قدر هم چشمگیر نیستند. گاهی هم فقط کله قند و مرغ و خروس جایزه کشتی است.

کشتی گرفتن به آیین پهلوان ها

هادی عامل هم کشتی گیر چوخه کار بوده؛ هنگامی که 22 سال داشته به عضویت تیم ملی کشتی آزاد درآمده اما آسیب دیدگی نگذاشته در گود باقی بماند. او حالا سال هاست به کار گزارشگری مشغول است و صدایش برای همه علاقه مندان کشتی آشناست. دیدنچی های گود که او را می شناسند، تشویقش می نمایند؛ اولین بار سال 42 مرحوم منوچهر لطیف به طور رسمی مسابقات کشتی با چوخه را در همین گود راه اندازی کرد. تا قبل از آن، چوخه را یک کشتی روستایی می دانستند. لطیف خودش اهل شیروان بود، کشتی های خوبی هم می گرفت و در رقابت های کشتی آکادمی های کشور دو بار قهرمان ایران شد. یک بار هم در رقابت تیم به تیم استان خراستان و تیم ملی ژاپن روی تشک رفت و با حریف ژاپنی کشتی گرفت. اینها را هادی عامل می گوید که تا شروع پخش مستقیم، آمده کشتی ها را از این بالا دیدن کند. مسابقات شروع می شود. شش پهلوان زورآزمایی شان را در زمین هموار وسط گود شروع می نمایند، هر کدام در یک بخش زمین، عامل می گوید: برخلاف کشتی آزاد که دو کشتی گیر، بیشتر روی سر و شانه هم کار می نمایند؛ چوخه کارها می کوشند با استفاده از شال حریف و لباسش، او را خاک نمایند. یعنی شانه هایش را به خاک برسانند. وقت کشتی هم 10 دقیقه است که اگر در این 10 دقیقه هیچ شانه ای به خاک نرسید، دو پهلوان پنج دقیقه دیگر با هم رقابت می نمایند.

فریاد دیدنچی ها به آسمان می رود، یکی از کشتی گیرها پیروز شده همین ابتدای کار، حریفش را از زمین بلند کند، تعادلش را به هم بزند و پشتش را به خاک برساند. جمعیت، یکصدا پهلوان برنده را تشویق می نماید. کشتی گیر بازنده، بت زده روی خاک های نرم نشسته است. کشتی گیر برنده برمی شود، دست حریفش را می گیرد و از خاک بلند می نماید. چوخه، کشتی پهلوان هاست و آیین پهلوانی هنوز هم در این زمین های خاکی زنده است.

پهلوان های شاهنامه هم همین طور کشتی می گرفته اند. قربان سلیمی این را می گوید و شرح می دهد کشتی هایی که فردوسی در شاهنامه تعریف نموده، همین کشتی چوخه ماست. می گوید: در نبرد رستم و سهراب آمده که به کشتی گرفتن نهادند سر/ گرفتند هر دو دوال کمر دوال کمر همین شالی است که چوخه کارها می بندند. زدش بر زمین بر به کردار شیر/ بدانست کو هم نماند به زیر یعنی رستم حریفش را با زمین زدن شکست می دهد که باز در کشتی چوخه هم همین طور است. شاهنامه را روان می خواند. هادی عامل اما معتقد است نمی شود به طور دقیق کشتی چوخه را همان کشتی اساطیری ایران زمین دانست. او می گوید: همه کشتی ها به هم شبیه هستند. در بیشتر ورزش های قدیمی زمین خوردن و به خاک افتادن نشانه شکست است. عامل کشتی چوخه را شبیه جودو می داند و می گوید: بسیاری از فنون کشتی چوخه همان فنون جودو هستند و همان روحیه تهاجمی جودوکاران در کشتی چوخه هم وجود دارد. با وجود این، هادی عامل هم مثل دیدنچی هایی که روی سکوهای گود چشمه زینل خان نشسته اند و هی داد می زنند لنگش کن دیگر، لنگش کن. از نحوه زورآزمایی چوخه کارها رضایت ندارد.

او می گوید: چند سالی است که کشتی های چوخه دفاعی شده. چوخه کارها جنگندگی سابقه را ندارند؛ در حالی که قدیم کشتی گیرها کلی فن بلد بودند. اصلا همه کشتی فن بود؛ حالا از فن خبری نیست. همه می آیند تا کشتی را اداره نمایند و از حریف امتیاز بگیرند و بروند. عامل کشتی گیرهای مطرحی را می شناسد که توانسته اند قهرمان های دنیا را با فنونی شکست بدهند که در کشتی چوخه آموخته اند. می گوید: همواره برترین کشتی گیرهای آزاد و فرنگی چوخه کارها بودند. برترین فنون لنگ هم مال چوخه کارها بود. حالا دیگر از فن خبری نیست. اصلا دیگر چوخه هم چوخه قدیم نیست. آن وقت ها چوخاها بلندتر بود، آستین بلندتری هم داشت. خیلی از فن ها روی همین لباس انجام می شد. وزن کشی هم نبود. حریف 65 کیلویی می توانست با حریف 95 کیلویی هم کشتی بگیرد.

صدف های دریای خزر و آبنبات بجنورد

کشتی ها برای ظهر هم حتی تعطیل نمی شود. هر جور شده تا عصر باید تکلیف هر پنج وزن روشن بشود؛ پنج وزن 65، 75، 85، 95 و بالای 95 کیلوگرم. باید بیش از 200 کشتی انجام بشود تا در هر پنج وزن، نفرات اول تا سوم شناخته شوند اما دلیلی ندارد که دیدنگرها هم از صبح تا عصر یکسره در گود باشند. آنها می توانند بر ای لحظاتی از گود خارج بشوند و در تپه ماهورهای اطراف گود سری به خانواده شان بزنند که همه لوازم اقامت در بیرون خانه را همراه خودشان آورده اند و آمده اند تا روزشان را در نزدیکی گود شب نمایند.

کتش بهانه ای است تا چندین هزار خانوار برای ساعاتی در کنار هم باشند. فروشنده های دوره گرد هم این بازار پرمشتری را از دست نمی دهند. اینجا در اطراف گود، هم شال زنان ترکمن پیدا می شود، هم نان روغنی شمال خراسان. صدف های دریای خزر و آبنبات بجنورد هم هست. نوشابه های خنک و ساندویچ های مقرون به صرفه قیمت هم مشتری خودشان را دارند. اما کاسه های 50 تومانی آش دوغ شیروان، دیدنچی های گود زینل خان را وسوسه می نماید تا ناهار امروزشان را هر چه هست، همراه یک کاسه آش دوغ بخورند.

آفتاب اسفراین حتی در این روزهای بهار ی هم داغ است اما داغ تر از آن، بازار کشتی هایی است که تندتند در وسط گود زینل خان انجام می شوند. کم کم پهلوان های برتر شناخته می شوند. دیدنچی های گود زینل خان حالا علاوه بر تخمه شکستن و تشویق کردن کشتی گیرها، تفریح دیگری هم پیدا نموده اند. پیش بینی اینکه کدام حریف کشتی را خواهد برد، تا آخرین کشتی و رقابت دو پهلوان سنگین وزن، پرشور و حرارت ادامه دارد.

شتری برای پهلوان

آخرین کشتی، دیدنی ترین کشتی است. چهار وزن دیگر قهرمان هایشان را شناخته اند و حالا دو پهلوان بالای 95 کیلوگرم باید با هم کشتی بگیرند تا قهرمان سنگین وزن سال جاری هم معین بشود. همه سکوهای گود پر است. دور تا دور گود هم جمعیت ایستاده است. همه آنهایی که در اطراف گود برای خودشان می چرخیده اند هم حالا آمده اند تا این کشتی آخری را از دست ندهند و رقابت نهایی دو پهلوان را از نزدیک ترین جایی که می شود، دیدن نمایند. عامل می گوید: یک پهلوان برای اینکه بتواند قهرمان مسابقات 14 فروردین بشود، باید پنج یا شش بار در این روز کشتی بگیرد! می دانید یعنی چی؟ می دانید پهلوان باید چه انرژی فراوانی داشته باشد تا بتواند قدرتش را تا آخرین مسابقه حفظ کند؟

دو پهلوان دور هم می چرخند. حتی از همین بالای گود هم می شود فهمید که هر دو کشتی گیر ششدانگ حواسشان به حریف است. پهلوان شال قرمز دست می برد و لبه های چوخای حریفش را می گیرد و سعی می نماید تعادلش را به هم بزند. تکان دادن یک پهلوان صدوچند کیلویی البته کار آسانی نیست. چوخه کار شال آبی، حریفش را جلو می کشد، پایش را می گذارد پشت حریفش و هیکلش را می اندازد روی او تا شاید بتواند پهلوان شال قرمز را زمین بزند. پهلوان شال قرمز جا خالی می نماید و پهلوان شال آبی کم مانده با شکم به زمین بیفتد. داور، کشتی را قطع می نماید و از دو پهلوان می خواهد، برخیزند و کار را سرپا ادامه بدهند. هادی عامل حرفش را تکرار می نماید: چوخه کارها دیگر مثل سابق جنگنده نیستند و فقط منتظرند تا از اشتباهات حریفشان استفاده نمایند. دو پهلوان دست هایشان را دور بازوهای هم گره نموده، هر کدام سعی می نمایند تعادل دیگری را به هم بزنند. می شود حدس زد پهلوان ها چه فشاری به بازوهای هم می آورند. چند دقیقه گذشته و هنوز هیچ کدام از دو پهلوان کار چندانی انجام نداده اند. ناگهان پهلوان شال قرمز، حریفش را به سمت خودش می کشد و با سرعت می نشیند زیر حریفش. پهلوان شال سفید به جلو پرت می شود و پهلوان شال قرمز درست وقتی دارد می خوابد روی زمین، پاهای حریفش را پرت می نماید بالا. کشتی گیر صدوچند کیلویی چرخ می خورد و با پشت می افتد آن طرف. گود چشمه زینل خان از فریاد 70 هزار دیدنگر منفجر می شود. کار به همین سادگی تمام شده است و پهلوان شال سفید که تنها یک قدم با قهرمانی فاصله داشته، حالا همه چیز را از دست می دهد، آن هم فقط به خاطر یک لحظه غفلت.

شادی خاتمه بازی

هر کس هر چه توی دست دارد به آسمان پرتاب می نماید، اسفراینی ها البته بیشتر از دیگر دیدنچی ها خوشحالند. آنها باز هم کار را تمام کردند و توانستند عنوان پهلوان اولی را برای شهر خودشان نگه دارند. فریاد دیدنچی ها چنان بلند است که صدای سرنا و دهل آن وسط گم می شود. پهلوان برنده برمی شود و کنار حریفش روی زمین می نشیند. دو پهلوان چند لحظه ای با هم صحبت می نمایند و بعد هر دو برمی خیزند و یکدیگر را می بوسند.

خیلی طول نمی کشد تا مراسم اعطای جوایز شروع بشود. دیگر از آن نظمی که همه روز دیدنگرها را روی سکوها نشانده بود، خبری نیست. انگار همه دوست دارند این آخر کاری در کنار قهرمان ها باشند. بازار عکس گرفتن هم حسابی شلوغ است.

چند تا پهلوان پیشکسوت جوایز پهلوان ها را به آنها می دهند. نفر دوم یک قوچ می برد 3 میلیون و 500 هزار ریال، نفر سوم هم یک قوچ نصیبش می شود و 3 میلیون ریال جایزه. این، همه جایزه ای است که پهلوان ها از دو روز کشتی گرفتن نصیبشان می شود. دو پهلوان به نشانه قدرتمندی، قوچ هایشان را بلند می نمایند و می گذارند روی شانه هایشان. پهلوان اول اما فقط ایستاده است و افسار یک شتر را در دست دارد. او با آنکه همه حریف هایش را در گود چشمه زینل خان شکست داده و تا سال بعد پهلوان اول کشتی چوخه است اما باز هم آن قدر قدرت ندارد که شتر جایزه اش را بگذارد روی شانه هایش.

منبع:ماهنامه ایران شناسی و ایران گردی همشهری- سرزمین من- شماره ی 2

منبع: راسخون

به "اینجا همه کشتی می گیرند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "اینجا همه کشتی می گیرند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید